سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عنوان

صفحه خانگی پارسی یار درباره

چگونه امکان دارد رهبر از جانب خدا انتخاب شود؟

    نظر
جنتی: خداوند سمت رهبری را بر آیت الله خامنه ای
محول کرد.

بعد از صحبت های آقای جنتی در سایت ها این شبهه مطرح شده است که چگونه رهبری مشروعیتش را از خدا می گیرد؟البته این شبهه با بازی با الفاظ ایجاد شد...

اصلا این که رهبری از جانب خدا محول شود به چه معناست؟ یقینا همه می دانند که به معنای لفظی نصب مستقیم نیست به معنای مرسوم در جامعه در انتصاب اشخاص نیست و از کل سخنرانی آقای جنتی هم این بحث برداشت نمی شود پس مسئله کجاست؟

در جمله ی قبل ایشان به مدد الهی در حفظ جان رهبر در زمان حادثه ترور اشاره کرده اند که:

"در این حادثه که تمام دکترها از رهبر معظم انقلاب قطع امید کرده بودند و
حتی خود رهبر معظم انقلاب، باورشان نمی شد زنده بمانند، اما خداوند با
مددهای خاص و همیشگی اش، ایشان را ذخیره ای برای روز مبادا قرار داد."

و بعد ادامه می دهند که :

"به همین دلیل در زمانی که امام خمینی(ره) رحلت کرد، خداوند متعال، سمت
رهبری انقلاب را بر مقام معظم رهبری محول کرد و ایشان، مأمور شد از طرف
خداوند، که این انقلاب را و این نظام را و این راه علی(ع) را حفظ کند و
ادامه دهد.
"

حالا سوال اصلی اینجاست که چگونه رهبری می تواند مشروعیت خود را از خدا بگیرد و به نوعی منصوبی از جانب خدا باشد.در مورد ائمه می توان به راحتی با مراجعه به متن قرآن به این سوال پاسخ داد ولی آیا کسی که معصوم نیست می تواند از جانب خدا باشد؟

برای توضیح این مطلب این نکته ضروری است که مشروعیت در لغت فارسی یکصد سال اخیر حداقل به سه معنا به کار برده شده است:



1- حقانیت(خداخواهی) 2- مقبولیت(مردم خواهی) 3- قانونیت(مطابق قانون)


با توجه به این معانی به بررسی مبنای مشروعیت حکومتها می پردازیم.


1- مشروعیت تکوینی الهی:

این نظریه، نظرمکتب جبریه است که معتقدند: خدا حاکم و حکومت را خود به صورت
تکوینی در راس جامعه می گذارد و خود با آن حقانیت می بخشد و چون مردم صاحب
هیچ فعل اختیاری نیستند پس مقبولیت مردمی هیچ نقشی درمشروعیت به معنای
حقانیت حکومت ندارد.


2- مشروعیت مردمی محض:

این نظریه مکاتب معتزله و لیبرالیسم است که معتقدند خدا انسان را آفریده در
جامعه رها کرده و اختیار حکم و حکومت و قانون را به خود اوسپرده است. پس
هر کس را مردم انتخاب کردند او حاکم حق مورد تایید خداوند است. بنابراین در
این نظریه مقبولیت مردمی مساوی با حقانیت الهی است.


3- مشروعیت تغلب:

این نظریه اشاعره است که معتقدند هر کس با قوه نظامی برسر کار بیاید او
خلیفه رسول خدا است و حقانیت خود را از خدا می گیرد. پیروان این نظریه یک
عبارت معروف دارند که می گوید: " الحق لمن غلب " ( حقانیت از آن کسی است که
غلبه کند ). این عقیده امروزه برذهن اکثریت اهل سنت حاکمیت دارد.


4- مشروعیت مجموعی:

این نظریه برخی طلاب و دانشگاهیان پس ازانقلاب اسلامی است که معتقدند خدا
حاکم مورد نظر خود را به اسم یا مشخصات به مردم معرفی کرده است و برمردم
واجب است که از او تبعیت داشته باشند. اما چنین حاکمی تا نصف بعلاوه یک
مردم او را نپذیرفته باشند حکومتش حقانیت ندارد. نتیجه چنین نظریه ای این
می باشد که حکومت اسلامی هر چند سال یک بار بایستی برای اصل خود رفراندوم
کند تا ببیند آیا نصف بعلاوه یک را دارد یا خیر. نتیجه دوم نیز این است که
مردم در حقانیت بخشی به حکومت با خدا شریک هستند.


5- مشروعیت تشریعی الهی :

این نظریه امام خمینی و اکثر فقهاء مطرح طول تاریخ تشیع است که معتقدند:
خدا حاکم مورد نظر خود را به اسم یا مشخصات به مردم معرفی کرده است و
برمردم واجب است که از او تبعیت داشته باشند. بر اساس این نظریه خداوند خود
حقانیت را به حاکم یا حکومت می بخشد ومردم فقط فعلیت بخشده به حکومت می
باشند و در حقانیت بخشی به حکومت هیچ نقشی ندارند. در نتیجه حاکم و حکومت
برای حقانیت نیازی به نصف بعلاوه یک مردم ندارد و لازم هم نیست که هر چند
سال یکبار برای اصل حکومت رفراندوم کند.


بر این اساس اکثر فقهاء تاریخ تشیع معتقدند که مشروعیت حکومت و حاکم اسلامی
با انتصاب الهی است و نه انتخاب مردمی. اگر چه انتخاب مردمی در تحقق حکومت
اسلامی یک نقش اساسی دارد.


پیروان این نظریه معتقدند که وقتی پیامبر که منصوب خدا است و براساس رای
خود نظری نمی دهد و هر آنچه می گوید وحی الهی است( و ما ینطق عن الهوی ان
هو الا وحی یوحی ) پس وقتی فرمود: فقهاء جانشینان من هستند. پس فقیه منصوب
خداوند است و حقانیت خود را از او می گیرد.(و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها
الی روات حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله)

پس این گونه است که ولی فقیه حقانیت خود را از جانب خدا می گیرد و این تفاوتی هم ندارد امام بنا به این حکم منصوب خدا بود ،رهبری فعلی هم منصوب خداست و...

پ.ن.1:در مورد این که مشروعیت حکومت با انتصاب الهی است نه انتخاب مردمی ذکر این نکته مهم است که این افراد منصوب هستند ولی اگر مقبولیت مردمی نباشد امکان تشکیل حکومت الهی نیست یک مثال واضح دوران حضرت علی -علیه السلام- است ،حضرت علی از جانب خدا ولی خدا روی زمین بود ولی آیا زمانی که سه خلفیه قبلی به ناحق حکومت خدا را غصب کرده بودند حضرت علی ولی خدا نبود!

حتما جواب منفی است ،آیا ما می توانیم بگوییم چون جو آن زمان طوری بود که حکومت غصب شد پس باید به رای(!!!) مردم احترام گذاشت و دم نزد!؟